Thursday, May 1, 2008

نامه دانشجویان و زندانیان سیاسی زندان اوین در حمایت از فرزاد کمانگر

نامه دانشجویان و زندانیان سیاسی زندان اوین در حمایت از فرزاد کمانگر

من درد مشترکم مرا فریاد کن

من آموختن را برای اندیشیدن می ستایم و آموزگاری را ارج مینهم که رسالت آموزش را نه صرفاً در مشغولیت به آن که شغل معلمی را برای ترسیم و ستایش دنیایی عادلانه تر و آزادتر بخواهد .

از تو مینویسم که هر وقت درباره تو نوشتیم ، به خود آمدیم که تفاوت از کجا تا به کجاست ، و باران اشک بارها نوشتارمان را بی سرانجام گذاشت ، فرزاد عزیز ما را بیاموز که چگونه درباره ات بنویسیم .

فرزاد کمانگر ابر انسانی است یکسر تعهد و مقاومت و پایداری در مبارزه . باید بود و دید و شناخت تا کلمات را باور کرد . او به واقع حامل درد و رنجی است که با خود تاریخی دارد . تاریخی از مبارزه ملتی که سالها مقاومت را به رغم تمام هزینه هایش به جان و دل خریده اند .

کمانگر آموزگاریست که پلی ساخته میان آموزه هایش در دورافتاده ترین مدارس روستاهای کردستان با عالم واقع سیاست ورزی و آزاداندیشی و تحول خواهی .

فرزاد نه یک شخص بلکه نماد یک اندیشه است . اندیشه ای که حس زیستن و ماندن را با خود دارد . تفکری است که به قصد آموختن الفبای آزادگی و آزاداندیشی ، کمانگرها را در دامان خود پرورانده است . جرم فرزاد نیز جز آزادیخواهی و حق طلبی نیست که اینگونه بغض های بدخواهانش فوران نموده و همچنان چشم خود را بر حل اصولی مسئله بسته و در اقدامی سیاسی و غیرحقوقی او را محکوم به مرگ نموده اند .

حال که مجالی برای قدردانی از زحمات این عزیز مهیا نگشته و شاید در ذهن ، او را آنچان که شایسته ستودن است ستوده ایم ، به عنوان شاگردانی که روزی دست نوازش معلمی چون او ، ما را بر آن داشت تا چشم بر ظلم و جور نبندیم و بیاندیشیم و عمل کنیم ، بر خود لازم دانستیم که یکدل و همراه با سایر آزادیخواهان و آزاداندیشان ، متفکران ، معلمان ، استادان ، دانشجویان و بخصوص معلمان عزیز کامیاران اعتراض شدید خود را نسبت به ادامه بازداشت فرزاد کمانگر و حکم ناجوانمردانه صادر شده اعلام نموده و خواستار آزادی هر چه سریعتر این معلم آزاده باشیم .

آخرین برگ سفرنامه باران

این است : که زمین چرکین است.

دانشجویان و زندانیان سیاسی اندرزگاههای 7 و 8 زندان اوین

1- احمد قصابان

2- ابوالفضل جهاندار (پویا)

3- هدایت غزالی

4- صباح نصری

5- عباس خرسندی

6- حمیدرضا محمدی(ماهان)

7- احسان منصوری

8- مجید توکلی

www.Hra-IRAN.org

No comments:

I have passed the borders of atheism, too.

I have passed the borders of atheism, too.
Beyond the borders full of the waves of worshiping
I have found people who
they are more comfort without God.
They have nouns
as the same that we choose for our toys,
But neither they kill,
nor they deliver.
They have been born just one time,
neither any God has created,
nor any God kills
our species has created them
and they are stronger than us.
They think like us,
they walk, and act.
It seems that they are the "Peace" itself,
neither they fight,
nor they worship.
My friends
my religious sisters and brothers;
I have passed the borders of worshipping.
I love you
not for the sake of God,
but for the sake of human;
for the sake of yourself,
If you feel yet that a God has created us,
then forget about me.

Narin Mohamady