مردم کوردستان عراق در دو راهی گریز یا ماندن!
نارین محمدی
به گفته وزیر حقوق بشر کوردستان عراق[1]، در هر ماه چهار زن به بهانه ناموس پرستی به قتل می رسند.
این در حالی است که کشتار زنان و دختران در کردستان عراق بیداد می کند و بنابه گزارش رسانه های غیررسمی، اخبار مربوط به تعداد زیادی از قربانیان در پشت پرده ها باقی می ماند.
یکی از ریشه های اساسی این فجایع را باید در چارچوب فرهنگی این مردمان جستجو کرد و البته جغرافیای گرمی که در آن قرار گرفته اند. همچنین تعدد زوجات و ازدواج هایی که توسط ملاها به طور غیر قانونی به ثبت می رسند بسیار بالا است.
در این میان یکی از مسائلی هم که بسیاری از دختران جوان را دچار بحران در زندگی نموده است، یکی مسئله به عقد درآوردن آنها در سنین کودکی برای آشنایان و دیگری ازدواج با افرادی که از خارج از کشور بازمی گردند است که آنها را بعد از عقد و عروسی بلاتکلیف در خانه پدری رها می سازند.
مسئله عقد دختر بچه ها را مردمان این سرزمین به مانند یک رسم و رسوم حفظ نموده اند و مسئله قبیله گرایی اساسی ترین رکن این مشکل است. در این فرهنگ زنان از کمترین احترام برخوردارند و پدران و برادران و همسران و مردان فامیل به راحتی و بدون هیچ نوع مجازاتی حق کشتن آنها را دارند. همین مسئله عقد کردن آنها در سنین کودکی یکی از عوامل خودسوزی و قتل های ناموسی است.
"نرگس" زنی که به تازگی از مرگ رهایی یافته است می گوید: " عمویم گاهی از اتومبیل پیاده می شد و خاک را لمس می کرد تا ببیند برای کندن گورم مناسب است" این زن یک نمونه زنده از قربانیان همین فرهنگ بدوی به عقد درآمدن در کودکی است. او که به عقد پسرعموی مادرش درآمده بود به جرم عدم رضایت و علاقه اش به این ازدواج و ارتباط داشتن با کسی که دوستش داشته است توسط عموها و دایی هایش به بیرون از شهر برده می شود تا او را به قتل برسانند اما خوشبختانه با حضور اتفاقی نیروی پلیس جان سالم به سر می برد.[2]
عدم سواد کافی و آگاهی از پیشرفت روز و زندگی شهری این نسل را هم قربانی تفکرات سنتی نسل پیشین نموده است. گرایشات شدید مذهبی و قبیله ای اجازه پیشرفت و امروزی بودن را از این مردم سلب کرده است. برای همین این خود یکی از عوامل صرفاً مصرف کننده بودن این ملت شده است. و همینطور عدم آموزش درست در مدارس، کمبود مدارس تا جایی که برخی مدارس با کم کردن ساعات درسی مجبورند 4 شیفت کار کنند.
اما در این میان مساجد بیشتر کارایی را در آموزش مردم داشته اند و این را از تعداد زیاد مساجد موجود در این منطقه می توان درک کرد. تعدد زوجات که خود بخشی از فرهنگ دینی مسلمانان است این اجازه را به ملاها و آموزگاران دینی مردم داده است تا به راحتی جوهره زندگی این مردم را مختل نمایند. به عقد درآوردن کودکان، عقدهای غیرقانونی و غیره.
مسئله بعدی موضوع دختران بلاتکلیفی است که همسران غرب رفته شان آنها را به حال خود رها ساخته اند.
"میدیا" دختر 30 ساله ای که در 19 سالگی به عقد همسرش درآمده است هنوز بعداز 12 سال نتوانسته است بیشتر از 3بار همسرش را ببیند.
"ژیتا"دختر 20 ساله ای که با مردی ازدواج کرد که از بریتانیا بازگشته بود بعد از عقد متوجه شد که همسرش در بریتانیا صاحب همسر و فرزند است اما ادعا کرده بود کهئ مجرد است، اکنون او مطلقه است و مهر بیوگی را که بر پیشانیش زده اند او دچار بحران روحی کرده است.
این مسئله که البته مشکل مشترکی در بین اکثر دخترانی است که اینگونه تن به ازدواج می دهند خود یکی دیگر از عوامل تعدد زوجات شده است. چراکه در اینجا دختران جوان به راحتی حاضرند همسر چندم مردهای مسن هم شوند.
در نظرسنجی که با تعداد زیادی از این دختران جوان انجام دادم آنها در مورد فرار پسران جوان به اروپا می گفتند و دلیل رضایتشان به چند همسری را نبود خواستگاران مناسب عنوان می کردند.
تناقض شدید فرهنگی، گرایش جوانان به زندگی مدرن و درگیری با نسل سنتی، نبود دانشگاه خوب و فضای باز برای تفریح و ارتباط جمعی، نبود آب و برق کافی در حالیکه خود همین مردم بر روی چاههای نفت راه می روند، از عوامل اساسی فرار جوانان و بحران در میان این نسل است.
همه اینها دست در دست همدیگر مسئله حقوق بشر را دچار معضل اساسی نموده است و این کشور را که جزو کشورهای از پای درآمده محسوب می شود در بلاتکلیفی باقی گذاشته است.
با این حال هیچ برنامه مناسبی برای تنظیم خانواده وجود ندارد و کودکان پشت سر هم به دنیا می آیند بدون اینکه هیچ نوع برنامه ای برای به دنیا آمدنشان ریخته شود. آنها سرگرمی خاصی ندارند و اکثر اوقاتشان را در کوچه ها با بازیهای ساده می گذرانند.
همچنین زنان اکثر اوقاتشان را به شستشو و بچه داری می گذرانند در همان نظرسنجی تقریباً از هر 40 زن 35 نفر آنان تنها خیاطی را به عنوان هنر و حرفه می شناختند و دوست داشتند که انجام بدهند. آنها اوقات بیکاری خود را نمی دانند که چگونه سپری کنند و جایی را هم برای آموزش دیگر حرفه ها نمی شناسند اگر کلاسهای کوتاه مدت هم دایر شود معمولاً با عدم اجازه از طرف مردان خانواده روبه رو می شوند. برای همین می بینیم که مسئله عدم تولیدات داخلی خود یکی دیگر از عوامل عقب ماندگی و عدم استقلال مردم و بخصوص زنان شده است.
اگر دقت کنیم می بینیم ساده ترین خوراکی ها حتی آب از کشورهای همسایه وارد می شود. در میان قبایل مختلف کوردستان فرشهای سنتی زیبایی بافته شده اند اما به دلیل عدم حمایت دولت و واردات بیش ازاندازه فرش و غیره این قالیبافان با مشکل روبرو شده اند و کار فرش بافی را رها ساخته اند و به شهر آمده و با پیشه کردن شغل" پیشمرگی" از دولت حقوق دریافت می کنند. مهاجرت روستاییان به شهر و نبود وجود کشاورزی مناسب، گرایش مردم به کارهای کم با پول زیاد بحران عجیبی را در اقتصاد عراق مخصوصاً کردستان موجب شده است.
به نقل از روزنامه"روداو[3]" در تکیه ها زنانی بدون انجام دادن هیچ نوع کاری از وزارت اوقاف حقوق دریافت می کنند.
اینها تنها برخی از مسائلی هستند که مجزا به نظر می رسند اما در واقع بهم پیوسته و نشأت گرفته از فرهنگی است که در دوراهی سنت و مدرنیته گیر افتاده است. تا جایی که هنوز در فرمهای اداری جمله " از کدام عشیره هستید؟" به قوت خود باقیست.
در اینجا می توان این نتیجه را گرفت که مردمانی که تولید ندارند و از جغرافیای نامناسب برخوردارند از تغییر می هراسند و خیلی دیر با پیشرفت روز و فرهنگ جدید ارتباط برقرار می کنند چرا که هوای گرم مردم را از هم می راند. اما این توجیهی نمی شود برای اینکه این مشکلات را به حال خود باقی بگذاریم. برای حل این بحرانها باید فرهنگ کار گروهی را ترویج داد، دست ملاها را با آن آموزشهای بدویشان از زندگی مردم کوتاه کرد و کودکان را از زیر سایه این فرهنگ بسته رهانید. البته این احساس مسئولیت را نباید تنها از خود مردم کوردستان انتظار داشت چرا که مشکل تنها مختص به یک ملت خاص نیست. مشکل همه گیر است و کل خاورمیانه از این نوع تمدن در رنج است. باید تمامی مردم جهان نسبت به وضعیت خاورمیانه احساس مسئولیت داشته باشند و هر گروهی به سهم خود سعی در تغییر این وضعیت نامطلوب نماید.